با تلاش تیم پزشکی بیمارستان:
حسام از یک قدمی مرگ به زندگی بازگشت
به گزارش روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی امیرالمومنین علی (ع) گراش، دکتر حسن سمیعی رئیس بیمارستان گفت: در تاریخ بیستم مهرماه سال جاری پسر جوان ۱۸ ساله اهل استان بوشهر با علائم درد شدید شکمی، ضعف، تب ، اسهال، فشار خون پائین و ضربان قلب بالا به بیمارستان گراش مراجعه نمود و جهت بررسی علت بیماری و شروع پروسهی درمان، پذیرش و بستری شد.
تشخیص اولیه ترکیدن آپاندیس و سپس پریتونیت و گسترش عفونت در سراسر حفرهی شکمی بود.
اولین عمل جراحی با همین تشخیص سریعاً انجام میشود. بلافاصله پس از باز شدن جدار شکمی پزشکان «نکروز» یا بافتمردگی را در بخشی از رودهی بزرگ مشاهده میکنند و داستان «حسام» از همان جا وسط اتاق عمل شروع میشود...
دکتر سیّد معین رضوی، جراح عمومی و یکی از پزشکان معالج ایشان چنین میگوید: بیمار با حال عمومی بسیار بد و ناپایدار به این مرکز مراجعه کرد. طی همان ساعات اولیه با تشخیص تیمی پزشکان اقدام به عمل صورت گرفت. پس از باز شدن جدار شکم با سیاهشدگی بخشی از روده مواجه شدیم. بافت مرده جدا گشته و بخش سالم را به صورت استومی از جدار شکم بیرون قرار داده شد. در سیر بستری پس از عمل تبها ادامه پیدا کرد و مشکل تنفسی نیز اضافه گشت. با بررسی بیشتر متوجه عفونت شدید در ریه شدیم. بیمار به اتاق عمل برگشت و با روش«درناژ» تمامی مایع و عفونت حبس شده از فضای ریه تخلیه شد. با وجود آنتی بیوتیک متناسبی که مرتب دریافت میکرد تب همچنان ادامه داشت. اینبار متوجه عفونت شدید در بافت نرم ناحیهی لگن و جدار شکمی شدیم. این نوع عفونت بسیار خطرناک و کشنده با سرعت پیشروی بالاست. مداخلهی سریع و تهاجمی نیاز بود. با عملهای منظم و مکرّری که جهت مهار و کنترل بیماری انجام شد، اعم از آنتیبیوتیک تراپی، تجویز و استفادهی داروهای ضدقارچ توسط همکاران متخصص بیماریهای عفونی، با کمک پرستاران بخش ICU در نهایت عفونت کنترل شده و بیمار از فاز سپسیس(عفونت شدید منتشره) خارج شد.
دکتر مطلبی، متخصص بیماریهای عفونی از دیگر پزشکان معالج حسام:عامل و علت اصلی این بیماری همچنان مجهول و ناشناخته است و اکنون دقیق و با اطمینان نمیتوانیم آن را عنوان کنیم. آزمایشهای تکمیلی صورت گرفته که نتایج آنها ما را به تشخیص قطعی و پاسخ قاطع به چالشهای ذهنیمان خواهد رساند.ما زمان طلایی را برای درمان حسام از دست ندادیم، مرحلهی پرخطر و مرگبار را رد کرد و در حال حاضر در شرایط پایدار و مطلوبی به سر میبرد.مهمترین دستاورد این اتفاق از نظر من، یکدل و همسو شدن تیم تخصصی پزشکی و پرستاری بود. در طی این پروسهی پر زحمت و خطر «منای» وجود نداشت و درتمامی جزئیات و اقدامات «ما» مطرح بود.این حجم از همدلی و همفکری و تلاش قابل توجه و تقدیر بود.
دکتر معصومه حسینزاده، متخصص بیهوشی:با توجه به شرایط خاص و سختی که این بیمار داشت تیم پزشکی با موانع و چالشهای بسیاری روبرو شد. تحت ۱۶ عمل جراحی مختلف قرار گرفت که خود این باعث تحلیل رفتن توان بیمار و کمخونی میشود. زمان طلائی برای درمان آنتیبیوتیکی در بیماری با این شرایط حدوداً ۶ ساعت است. همچنین دریافت ریز مغذّیهای مورد نیاز چون بدن بیمار در وضعیت متابولیکی حاد قرار دارد و قدرت جذب این مواد به صورت طبیعی مختل شده به تمامی جوانب و زوایا توجه خاص صورت گرفت. دوبار کمیسیون پزشکی با مشارکت گروههای مختلف درمانی شامل متخصصین ICU، رادیولوژی، پاتولوژی، جراحی، عفونی، داخلی با نظارت مسئولین بیمارستان تشکیل شد و همهی اعضاء با مشورت و همسوئی تمامی تلاش و توجهشان را به کار بستند تا حسام به زندگی بازگردد و با شرایطی پایدار، کاملا هوشیار و سرحال از این مرکز مرخص شود.
دکتر عبدالهی، جراح عمومی و پزشک معالج حسام:بیمار با شرایطی مراجعه کرد که بررسی و تشخیص ما را به نامی رساند که از قرنها پیش لرزه به اندام پزشکان میانداخت.«قانقاریا» یا گانگرن گازی( نکروز حاد) نوعی بیماری است که میکروبها بر سیستم ایمنی غلبه کرده و مهار و مقابله در مواجهه با این قوای مهاجم معمولاً غیرممکن است.مدتها پیش اگر در جنگ یا غیره برای مثال پای فردی دچار قانقاریا میشد برای حفظ جانش راهی جز قطع آن عضو وجود نداشت. ولی ما با قانقاریای داخل شکمی مواجه بودیم که بسیار وحشتناک و کشنده است و احتمال مرگ در همچین شرایطی چیزی حدود ۹۵درصد به بالاست! ترکیب عفونت پیشروندهی باکتریایی و قارچی شرایط را برایمان سختتر کرده بود.مسلّما کار تیمی متخصص و متعهد پزشکان و پرستاران مربوطه بسیار مؤثر بوده اما نجات و زنده ماندن حسام لطف خدا و در واقع معجزه بود. اگر در یک جمله بخواهم این پروسه را شرح دهم میگویم: «حسام را اکسیر عشق نجات داد» عشق کادر درمان به خدمت و نجات جان یک انسان.
پدر حسام: شغل من ملوانی لنج است.آن روز، صبح از منزل خارج شدم. غروب به محض بازگشت حسام را در شرایط بدی دیدم. از دلدرد به خود میپیچید. همان موقع به مطب پزشک عمومی در خود بندر محل سکونت مراجعه کردیم. با معاینات اولیه و سرپائی مشکل معده را عنوان نمود و سرم و شربت تجویز کرد. نیمههای شب دیدیم از شدت درد و تب هذیان میگوید. اول صبح او را به بندر لنگه رساندیم. از صحبتهایشان متوجه شدیم که تشخیصشان مسمومیت غذایی است. باز هم سرم و دارو...و درد همچنان ادامه داشت. شرایط حسام بد و بدتر میشد. اینبار به مرکزی تخصصی در شیراز مراجعه کردیم. بررسیهای آنجا هم جواب و تشخیص قطعی برایمان نداشت و پذیرش نشد. دیدن حسام در آن وضعیت، دشوار بود. تا اینکه بیمارستان گراش را پیشنهاد کردند. بلافاصله حرکت کردیم. حدود ساعت ۲ بعد از ظهر رسیدیم. سریعاً وبدون تعلّل کارهای پذیرش و بررسیهای تخصّصی در این مرکز انجام شد. حسام ساعت ۴ در اتاق عمل بود! و فردا و فرداهایی که این عملها تکرار شد. پزشکان و پرستاران شبانه روز حسام را تنها نگذاشتند تا داستان زندگی پسرم در ۱۸ سالگی و با پایانی تلخ و پر از درد مختومه نشود. خدا را بابت این لطف بزرگ، شاکرم و دست تکتک عزیزانی که حسام را به ما بازگرداندند صمیمانه میبوسم و قدردان زحماتشان هستم.